سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تقدیم به بهترینم

خداوند مرا سخت گیر و آزاردهنده برنینگیخت؛ بلکه مرا آموزگاری آسان گیر برانگیخت . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

u کل بازدیدها : 9044

u بازدیدهای امروز : 0

u بازدیدهای دیروز : 0

u  RSS 



u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه

شنبه 85/6/11 ساعت 5:0 عصر

i یادداشت ها:

چرامعلم نگفت؟

معلم می گفت یک به علاوه ی یک می شود دو...و ما تکرار می کردیم ...کسی نمی پرسید چرا ؟چون ریاضی چرا نداشت...از نظر معلم تنها درس بدیهی دنیا ریاضی بود.وما هم به این باور رسیده بودیم .زمان گذشت و بزرگ شدیم اینقدر بزرگ که فهمیدیم معلم خیلی چیزهای دیگه را هم  که جای سؤال نداشتند به ما  نگفت.......

معلم هیچوقت به ما نگفت که عشق به علاوه ی عشق می شوددنیایی از زیبایی...نگفت زندگی منهای عشق می شود یک مجموعه ی تهی و حد عشق می شود بی نهایت...نگفت که تقسیم عشق باقیمانده نمی اورد و مشتق عشق وجود ندارد.

معلم هیچگاه نگفت که عشق هم جزء تعریف نشده ها ست و لگاریتم زندگی فقط در مبنای عشق مفهوم دارد...

اری معلم اینها را به من نیاموخت...........


نوشته شده توسط: احسان

نوشته های دیگران ()

*******

************

*********************************

************

*******

شنبه 85/6/11 ساعت 4:59 عصر

i یادداشت ها:

اخرین زنگ

خدا می داند اخرین زنگ دنیا کی می خورد ولی ان روز که اخرین زنگ د نیا

خورد دیگر نه میشود  تقلب کردو نه دم کسی را دید .ان روز فقط تویی و کارنامه ات و معدل نگاه ونیت و دست وزبانی که علیه تو شهادت می دهند

وان روز تازه می فهمی که دنیا با همه ی بزرگیش از جلسه ی امتحان هم کو چکتر بود ومی بینی کهکنار هر لهظه ات فرشته هایی ممتحن بوده اند که هر چه می نوشتی می نوشتند...

خدا کند ان روز که اخرین زنگ دنیا می خورد روی تخته سیاه قیامتاسم تو را جزء خوبها بنویسند .

خدا کند حواست بوده باشد و زنگهای تفریح انقدر توی حیاط نمانده باشی که حیات یادت رفته باشد.

خدا کند دفتر زندگیت را جلد کرده باشی وبدانی که دنیا چرک نویسی بیش نیست.

خدا میداند که اخرین زنگ دنیا کی می خورد ؟!!!...انوقت است که می فهمی زندگی عجب سؤال سختی بود.سؤالی که بیش از یک بار نمی توان به ان جواب داد............


نوشته شده توسط: احسان

نوشته های دیگران ()

*******

************

*********************************

************

*******

سه شنبه 85/6/7 ساعت 1:4 عصر

i شعر

فانوس شب سیاه دریا برگرد

امروز اگر نشد توفردا برگرد

ای نابترین غزل به لبهای بهار

یا محو شو از صفحه دل یا برگرد

گفتی که هزارویک شقایق داری

امروز اگر شدی تو تنها برگرد

یکبار برای  اخرین  بار بیا

گر میکشیم به دار اما برگرد

 

                       تقدیم به زندگی من

                      از طرف:احسان


نوشته شده توسط: احسان

نوشته های دیگران ()

*******

************

*********************************

************

*******

<      1   2   3      

i لیست کل یادداشت های این وبلاگ

با بزرگان:
[عناوین آرشیوشده]

*********************************

********************

:: درباره من ::

تقدیم به بهترینم

********************

:: لینک به وبلاگ ::

تقدیم به بهترینم

********************

:: آرشیو ::

پاییز 1385
تابستان 1385

********************

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو

********************

:: خبرنامه ::

 

********************

پارسی بلاگ ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ