من اين دنيا و مردم را نمي خواهم .نمي خواهم
و اين مردم كه در دنياي خود گم را نمي خواهم نمي خواهم
صداقت در محبت دوست مي دارم
و احساس ترحم را نمي خواهم نمي خواهم
تو را اي ابي دريا تو را من ساده مي خواهم
و چون امواج دريا تلاطم را نمي خواهم نمي خواهم
اگر حواي من باشي در اين دنياي چون زندان
بهشت و سيب و گندم را نمي خواهم نمي خواهم
اگر باشي كنار من بهار مهرباني ها
من اين دنيا و مردم را نمي خواهم نمي خواهم
...............................................
ان لظه كه رفتي از رفتنت يك بغض اهني در گلويم جا گذاشتي و وقتي امدي ان بغض اهني از گرماي نگاهت خم شد